دیکشنری
داستان آبیدیک
office work
ɔfɪs wɜɹk
فارسی
1
عمومی
::
كار اداری
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
OFFICE
OFFICE AUTOMATION SYSTEMS
OFFICE BASED
OFFICE BEARER
OFFICE BOY
OFFICE CULTURE
OFFICE HOUR
OFFICE HOURS
OFFICE OF CHIEF TRIAL COUNSE
OFFICE OF PROBATION
OFFICE OF THE DIRECTOR OF CORPORATE ENFORCEMENT
OFFICE OF THE GOVERNMENT
OFFICE OF THE OMBUDSMAN
OFFICE PRACTICE
OFFICE RECOVERY PLANNING
OFFICE WORK
OFFICEHOLDER
OFFICER
OFFICIAL
OFFICIAL CONFIRMATION
OFFICIAL DEVELOPMENT ASSISTANCE
OFFICIAL LANGUAGE
OFFICIAL LANGUAGES
OFFICIAL LETTER
OFFICIAL MAP
OFFICIAL PRINCIPAL
OFFICIAL RECEIPT
OFFICIAL SECRETS ACT
OFFICIALDOM
OFFICIALISM
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید